یکی از شبهات رایج در مورد قانون اساسی و نظام جمهوری که هموراه از سوی مخالفان نظام مطرح میشود این است که چرا باید نسلهای فعلی و آینده، تن به پذیرش نظامی دهند که پدران آنها تأسیس کرده و یا به آن رأی دادهاند، درحالی که خواستهها و نیازهای هر نسلی متفاوت از نسل قبلی است؟
مقام معظم رهبری در دیدار اخیرشان با اعضای مجلس خبرگان مباحثی بدیع و قابل توجه را دربارهی نظام سازی، ولایت مطلقهی فقیه، انعطاف پذیری و ... مطرح نمودند، که بی تردید ریشه در فلسفه سیاسی ایشان دارد. در همین راستا «حجت الاسلام دکتر محسن مهاجرنیا» به درخواست برهان و طی یادداشت شفاهی زیر، به تبیین این بخش از فرمایشات معظمله پرداخت. گفتنی است دکتر مهاجرنیا در گذشته تحقیق و پژوهش گستردهای دربارهی فلسفهی سیاسی حضرت آیتالله خامنهای انجام دادهاند و برهان نیز در این زمینه با ایشان مصاحبهای اختصاصی ترتیب داد که با عنوان «آیا در فلسفهی سیاسی آیتالله خامنهای حقوق شهروندی جایگاهی دارد؟» منتشر شد.
در صحبتهای مقام معظم رهبری حدود پنج نکته مهم به نظر میرسید؛ از جمله تأکید بر اصول و مبانی نظام، معنای ولایت مطلقه، ارگانیک بودن ولایت و در نهایت بحث مردمسالاری دینی. قبل از این پنج نکته لازم است مقدمهای را بیان کنم. توجه به شأن نزول این صحبت مهم است که در حضور اعضای مجلس خبرگان رهبری بیان شده است. خبرگان مهمترین نهادی است که در چارچوب ولایت فقیه شکل گرفته و به نوعی نقش تقدمی حتی بر خود ولی فقیه دارد، یعنی خبرگان رهبری در چارچوب نظام ولایت فقیه نسبت به ولی فقیه و رأس هرم، به نوعی تقدم زمانی دارد.
مقام معظم رهبری در حضور چنین جمعی روی این پنج نکته به عنوان مهمترین دغدغهای که امروز برای ایشان مطرح است، تأکید میکنند و بعد از سی و چند سال پس از انقلاب این بحث را مطرح میکنند. مهمترین نکات را باید در این چند موضوع دید:
اول؛ بحث ناظر به بسترها، زمینهها، مسایل مختلف و ضرورتهایی است که ایشان احساس کردهاند. در واقع متأخر به بسترها و زمینههای سیاسی اجتماعی، تاریخی و فرهنگی است که اکنون در جامعه و جهان وجود دارد. بنابراین وقتی میگویند که ما روی اصول باید تأکید بکنیم بعد تأکید میکنند نباید تحت تأثیر عقلانیت مدرن غربی واقع بشویم و انعطاف پذیری به این معنا را رد میکنند. این مباحث ناظر به این است که مقام معظم رهبری در دورهای بحث مینمایند که چالشهای تفکر دینی با تفکر غربی به صورت جدی مطرح است.
دوم؛ ایشان به نیازها و مقتضیاتی که امروز در ایران و کشورهای اسلامی در حال تحول و انقلاب و همین طور در کل جهان وجود دارد، پاسخ میدهند، یعنی در خلاء صحبت نمیکنند و بحث صرفاً نظری نیست بلکه یک مقولهی عینی و واقعی و در جامعهی امروزی مطرح است و پاسخی را به آن میدهند.
سوم؛ وقتی وارد بحث نظام سازی و مردم سالاری دینی میشوند در واقع آن الگوی مطلوبی را که در گذشته تحت عنوان «مردم سالاری دینی» مطرح کرده بودند و نیز الگوی جمهوری اسلامی امام راحل را تبیین میکنند. موضوع ولایت فقیهای که ایشان در این دیدار طرح کردند نگاهی تبیینی است به آن نظریهی مردم سالاری دینی که در گذشته مطرح شده و هنوز پروندهی آن باز است؛ یعنی یک نظریه را طرح کردهاند مرتب به آن تکمله میزنند و در هر بحثی، گوشهای از آن بحث را تکمیل میکنند. بنابراین صحبتهای مقام معظم رهبری را باید با توجه به این سه نکته تبیین کرد که اول، ناظر به شرایط است. دوم، ناظر به نیازها است و سوم، ناظر به تبیین آن الگویی است که در ذهن ایشان وجود دارد.
اما پنج نکتهی اصلی:
1- در آغاز بحث، ایشان در مقولهی نظام سازی ورود پیدا کردند در تأکیدی که بر اصول و مبانی داشتهاند فرمودند که پیشرفت باید مبتنی بر این اصول باشد. تأکید بر اصول و مبانی به نوعی ناظر به چالش سنت و مدرنیته است، چالش آموزههای دینی با آموزههای غربی و به تعبیر امروزی، آموزههای تجربی به صورت جدی مطرح است. افرادی هستند که اصرار بر این دارند که ما باید از تجربهی مدرن دنیا استفاده کنیم، باید در سیستم اقتصادی، بانکداری، مسایل سیاسی، اصل نظام و ... از تجربهی بشری استفاده کنیم. از عقلانیت وجود بشر که عمدتاً غربی است و از دستآوردهای دنیای امروز استفاده کنیم و بسیاری به این سمت میروند که اگر حتی این دستآوردها و عقلانیت بشری امروز با اصول و مبانی هم اصطکاک پیدا کرد و تعارض داشت ما از اصول و مبانی دست برداریم.
2- راجع به نظامسازی،ایشان به دو مسأله اشاره کردند؛ یکی را تصریحاً و دیگری را تلویحاً، ایشان فرمودند نظامسازی، دفعی نیست، مداوم و جاری است. ممکن است تصور شود که وقتی نظامی را میسازیم و انقلابی را میکنیم بعد از این، تکلیف ما تمام شده است چرا که نظام به وجود آمد، قانون اساسی برایش نوشته شد و تکلیف از ما ساقط گردید. ایشان فرمودند این تفکر یک بارهای و دفعی در نظامسازی اسلامی مردود است. نظام اسلامی یک چیز استدامهای است یعنی مرتب باید ترمیم، اصلاح، تصحیح و رفع نواقص بشود و رو به تکامل و رو به جلو پیش برود؛ انعطاف پذیری داشته باشد. این مبانی که نظامِ نظامسازی نیاز مداوم به ترمیم دارد، نکتهی بسیار دقیق و اساسی و پاسخی است به بسیاری از شبهاتی که در این مدت مطرح شده است. نظامسازی یک مسألهی دفعی نیست که مثلاً اگر تشکیل دادند بگوییم تمام شد و 20 سال ،30 سال و 40سال بعد بگوییم این نظام آن موقع تثبیت شده است.
اینجا پاسخ یکی از اشکالهای رایج را هم میبینیم. همواره از سوی مخالفان نظام این شبهه مطرح میشود که نظامی توسط پدران ما مثلاً بیست، سی سال پیش تأسیس شده ما میخواهیم یک فکر دیگری را تولید کنیم و نظام دیگری تأسیس کنیم. تأکید ایشان بر این است که ما این نظام را به طور دایم پرورش دهیم. تأسیس نظام یک باره نیست که بعدها دیگران بگویند ما که آن موقع نبودهایم. این دقیقاً پاسخی است به این شبهه، یعنی یک نظام اسلامی، نظامی است که مرتب با توجه به نیاز نسلهای نو، افکار جدید و نظریات جدید خودش را بازسازی میکند و به طور دایم در درون این نظام بازشناسی، بازنگری و بازسازی اتفاق میافتد. این نظام به طور دایم به روز میشود تا تمامی نیازها، خواستهها و مطالباتی که مردم این زمان میخواهند در درون این نظام خودش را نشان بدهد و به طور دایم بازسازی بشود.
3- این انعطاف پذیری، تکمیل، و رفع نواقص رو به جلو است. یک وقتی است که کسی انعطاف به خرج میدهد که نوعی قهقرایی است. از بعضی از دیدگاهها و خواستهها عدول میکند تا خودش را منعطف نشان دهد. ایشان تأکید کردند ما نباید در مقابل فشارهای بیرونی انعطاف پذیری به این معنا داشته باشیم که از اصول و مبانی دست برداریم، این یک سیر قهقرایی است. به عنوان مثال در بحث قصاص، دیه و ... فشارهای بیرونی باعث میشوند که گفته شود که بالاخره در عقلانیت غربی قصاص چیز بدی است، دیه چیز بدی است و ما بیاییم خودمان را منطبق به همانها کنیم. ایشان فرمودند که تحول رو به جلو و تکاملی مد نظر است، نه تحول به سمت غرب.
معظمله در نهایت فرمودند معنای ولایت مطلقه هم همین است یعنی ولایت مطلقه را به این معنا گرفتهاند که ولایت فقیه دائماً دنبال تحول و تکمیل و اصلاح و انعطاف و رفع نواقص از نظام اسلامی است یا به تعبیر من دائماً دنبال بازشناسی، بازنگری و بازسازی است. این برخلاف آن دیدگاه در باب ولایت مطلقه است که مطلقه را به معنای چیزی در نظر میگیرند که سر از استبداد و دیکتاتوری در میآورد یعنی در تمامی حوزهها و کارهای تصمیمگیری و تصمیم سازی به یک نفر برمیگردد و آن یک نفر براساس خواستههای شخصی خود اقدام میکند. هر طوری که دلش میخواهد، تصمیم میگیرد، این میشود ولایت استبدادی که در کارهای شخصی و فردی تا کارهای نظامی نظام و اجتماعی، تمامی حوزهها ممکن است این ولایت وجود داشته باشد. ایشان تأکید فرمودند که مطلقهای که ما داریم، ولایتی است که مبتنی براصول است یعنی دقیقاً ولایت دینی و اسلامی است. تخطی از اصول مساوی با انهدام و نابود شدن اصل ولایت است و تخصصاً از ولایت فقیه خارج میشود. بنابراین اولاً متکی بر اصول است. ثانیاً یک ولایتی مبتنی بر اسلام اصولگرایانه است و ثالثاً اصلاحگرایانه است و دائماً به دنبال احیا و تکامل خودش است. از این رو تعبیر ولایت مطلقه را ایشان به معنای انعطاف پذیری در اصل نظام و تحول بیان کردند.
بعد تحول را باز به دو معنا توضیح دادند که گاهی تحول تکاملی است و گاهی قهقرایی. فرمودند که اگر ما خودمان را به صورت ارادی و داوطلبانه با برنامه، با تکنولوژی متحول نکنیم، تحول بر ما تحمیل خواهد شد و آن تحول دیگر تکاملی نیست و ممکن است قهقرایی باشد. آن تحولی که در آن ارادهی بیگانگان ما را متحول بکند، کنترلش دست ما نیست.
4- نکتهی مهم دیگری که در بحث ایشان مطرح بود، این است که فرمودند ولایت فقیه یک دستگاه است. این پاسخی است به افرادی که میگویند یا فکر میکنند که ولایت فقیه یک نفر است. فکر میکنند ولی فقیه شخصی است که خواستههای او در همه جا اعمال و تصمیم میسازد و نیز تصمیم میگیرد و اجرا میکند و داوری و فصل الخطابی در همهی امور دارد، از این رو آنها شائبهی استبداد را پیش میکشند. ایشان فرمودند ولایت فقیه یک دستگاه است، وقتی نگاه دستگاهوارگی داشتید و تعبیر به نظامسازی کردید، یعنی نظام اسلامی یک سیستمی است که اجزای آن به صورت ارگانیک مکمل هم هستند. بعد فرمودند که در رأس آن ولی فقیه عادل، متقی و واجد شرایط خاص هست. در سیستم سنتی ما از همان آغاز عصر غیبت وقتی بحث ولایت فقیه را به صورت گسترده مطرح کردند، هیچ وقت ولایت فقیه محقق نشد از این رو بحثهای ما جنبهی نظری پیدا کرده است.
بحثهایی که ناظر به واقعیت خارجی نیست، بیشتر بحث روی مشروعیت ولی فقیه است، مشروعیتی که نیابت دارد از امام عصر و در جامعه حکومت میکند از این رو تمامی بحثهای ما روی خود ولی فقیه متمرکز شده است و این شائبه هست که ولی فقیه یک شخص است، یک فرد است و نظام حکومتی، دستگاه حکومتی، دستگاه اجرایی و تقنینی و قضایی و آییننامه ندارد. دستگاه داخلی و خارجی و بخشهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... ندارد. در حالی که با انقلاب اسلامی و با تفکر امام راحل و بحث مردم سالاری دینی که مقام معظم رهبری به صورت جدی تعقیب میکنند، دیگر ولایت فقیه را در قالب فرد نمی بینند. وقتی میگوییم مشروعیت ولایت فقیه، فقط مشروعیت ولی فقیه مطرح نیست، مشروعیت دولت هم مطرح است، دولتی که در این نظام کار میکند باید مشروع باشد، زیر مجموعهی ولی فقیه هم باید مشروع باشد، خود ولی فقیه مشروعیت را از راه روایات و مبانی میگیرد و این دستگاهی که با او کار میکنند و نقش مشاور و بازوی اجرایی و تقنینیی دارند، باید مشروعیت داشته باشند.
5- نکتهی آخر این است که رهبر انقلاب از آن اصول و معنای ولایت، یک دفعه به بحث مردم سالاری دینی توجه کردند، معنایش این است که مجموعهی این اصول و این نظامسازی و ولایت مطلقه و ... باید یک الگو درست بکنند به اسم مردم سالاری. در واقع برآیند تمامی بحثها این است که ما یک الگوی مطلوب نظام دینی داریم که اسمش را مردم سالاری دینی گذاشتهایم. این مردم سالاری دینی را به عنوان یک هدیه، باید به جهان و کشورهای در حال تحول و انقلاب صادر کنیم. البته تعیبر ایشان صادر نبود، تعبیر ایشان این بود که ما این را به دنیا به عنوان بهترین هدیه و برآیند تفکر و نظامسازی دینی هدیه کنیم. تأکید کردند که وقتی ما به کشورهای اسلامی این را ارایه میدهیم، بخشی از این کشورهای اسلامی اهل سنت هستند آنها الگوی نظام ولایت فقیه ما را چه بسا به این شکل قبول نداشته باشند از این رو فرمودند که ما هدیه را میدهیم اما هیچ تحمیلی، هیچ توصیهی تحمیلی نمیکنیم. آنها بر این اساس، نظام خودشان را شکل بدهند نه اینکه نسخهی ما را بخواهند آنجا پیاده کنند.
لازم به یادآوری است تمام منابع فقهی اهل سنت، ولایت فقیه را دارند. نظرهای فقهی فقهای بزرگ اهل سنت مانند: «غزالی»، «ماوردی» و «خواجه نظام» همین را میگوید. بسیاری از فقهای معاصرشان هم وقتی به نظام حکومتیشان میرسند میگویند امر دایر است به این که یک حاکم جائر فاسق بیدین حاکم باشد یا یک فقیه. همه میگویند بهتر است فقیه باشد حتی بعضی از فقهای اهل سنت مانند ماوردی شرایط ولی فقیه را بسیار سختتر از دیدگاه تشیع گرفتهاند، برای ما مثلاً قریشی بودن شرط نیست یعنی کسی فقیه میشود حتماً بایستی سید باشد، ولی ماوردی میگوید که شرط است باید قریشی یعنی سید باشد.
بنابراین رهبری تاکید کردند این الگویی است که ما اگر این را به کشورهای اسلامی صادر بکنیم مطمئناً این را به عنوان یک هدیه و بدون اینکه هیچ زوری هم در آن باشد میپذیرند و در نظام آینده شان استفاده خواهند کرد.
ممکن است این سؤال پیش بیاید که امام(ره) تعبیر دیگری از ولایت مطلقه فقیه داشت و میفرمود عین ولایت رسولالله است حالا رهبری تعبیر انعطاف را به کار بردند آیا اینها با هم تعارض ندارند؟
در پاسخ باید گفت بین تعبیری که امام راحل فرمودند و مطلقهای که مقام معظم رهبری به عنوان انعطاف پذیری رو به کمال تعبیر کردند، هیچ تناقضی وجود ندارد زیرا خود امام راحل هم وقتی که ولایت مطلقهی فقیه را مطرح میکنند، تأکید دارند که نظام اسلامی وقتی با بنبستهایی مواجه میشود، نمیخواهد به سوی قهقرا برود، نمیخواهد عقب گرد کند، نمیخواهد منفعل و تابع غرب بشود.
نظام اسلامی بر اساس اصول و مبانی وقتی با بنبستهایی مواجه میشود، یک فقیه عادل میتواند گره گشا باشد یعنی نظام انعطاف پذیر باشد و هر جا با رکود با بن بست با تقلب با تحجر مواجه میشود، خودش را اصلاح بکند. انعطاف پذیری ولایت فقیه تعبیر بسیار زیبایی بود که نظام در مسیر خودش در فرآیند تکاملی خودش در جا نزند. هر جا با مشکل مواجه شد، هر جا بنبستی ایجاد شد، بتواند خودش را از این سطح و از این دیوارهایی که جلوش به وجود میآید، عبور بدهد.
************
نویسنده:حجت الاسلام و المسلمین دکتر محسن مهاجرنیا؛ رییس گروه سیاسی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشهی اسلامی و مسوول انجمنهای علمی حوزهی علمیه
نظر |